اگر در روز گرما خبر تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت برکاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای این سو آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر کردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی میکشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است
بازدید : 350
چهارشنبه 15 مهر 1399 زمان : 11:37